سید محمود طالقانی






سید محمود طالقانی


مرد دین بود اما از دین سد نساخت، خود را به دین و دنیا آزمود و سربلند بیرون آمد. راهی که انتخاب کرده بود - انقلابی که او می خواست- برای همه ما جا داشت، همه آن ها که ساکت بودند و همه آن ها که فریاد می زدند.
هم ملی بود و هم مذهبی،که ملیتش شرفش بود و مذهبش آبروی درونش، و هرگز نگفت آن کس که مثل من نیست، اصلا "نباشد".
"اجباری حتی برای زن‌های مسلمان هم نیست.چه اجباری؟ حضرت آیت‌الله خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت می‌کند راهنمائیش می‌کند که شما اینجور باشید به این سبک باشید."(اسفند 57)








نماز جمعه می خواند، مثل امروز در دو خطبه. مثل امروز و همیشه : "اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم"
 اما آدمها را به جان هم نمی انداخت. وقتی "وصیت می کرد ما را به تقوا"، چهره اش شبیه معاویه نبود. هیچ جای قلبش را کینه نگرفته بود... مردم غمگین و خشمگین کشورش را متهم نمی کرد به گرفتن حق حساب های میلیارد دلاری....
همانقدر که خلخالی دستور اعدام می داد، طالقانی می بخشید... همانقدر که گیلانی جان انسان می گرفت او زندگی را به انسان بر می گرداند... همانقدر که اسیر بودند آزاده بود...


به یادش، در سالمرگش، تمام قد می ایستم...

۱۰ نظر:

محمّد گفت...

از شایسته‌ترین‌ها برای واژه انسان بود.

سرو های سبز گفت...

مجاهد نستوه...ابوذر زمان... گرچه حالا این اسم ها و لقب ها برای ما غریبه هستند اما روزی روزگاری این پیرمرد برای همه پدران و پدربزرگ های ما آشنا بود.
به قدری آشنا که از محبوبیتش ترسیدند!

مهدی گفت...

شاید درست نباشه که وسط دعوا نرخ تعیین کنیم. ولی من مخالفم. همه این آقایون زمانی که تازه به قدرت رسیده بودن می گفتن چه اجباری هست؟؟؟ آزادی! برابری! استقلال! احترام به حقوق دیگران! قانون! حالا که قدرتشون تثبیت شد، شدن شمر ذی الجوشن.حالا بگذر از خلخالی که از اولش شمر بود. اون هم چون سیاست نداشت. نمیگم طالقانی هم اینطور بود یا اگه می موند الآن این طور میشد. ولی معلوم هم نیست شاید میشد. به نظر من.
درود.

مریم مینایی گفت...

به مهدی:
ته حرف و گلایه تو می فهمم،اما این همه رو به یه چوب روندن و بد بینی برای ما خوب نیست.ما اهل فکر و انتخابیم. اهل سنجیدن. بت نمی سازیم اما فراموشکار هم نیستیم.
مگه بازرگان تا وقتی بود عوض شد؟مگه سحابی ها تغییری کردند؟ ذات ملی-مذهبی یعنی آزادی خواهی،با همه ایرادهاشون آدمای بزرگین.

محمّد گفت...

مریم، حیف اینجا سیستم لایک زنی وجود نداره وگرنه لایک می‌زدم برای این جمله: "ذات ملی-مذهبی یعنی آزادی خواهی، با همه ایرادهاشون آدمای بزرگین."
از ملّی مذهبی‌ها سراغ ندارم کسی که شیفته‌ اخلاق و تفکراتش نباشم. این ملی مذهبی‌ها بودن که چراغ آزادی خواهی رو تو ایران بعد از انقلاب روشن نگه داشتن تا به دست ما برسه. درود به همه‌شون.

آقا مهدی، چون طالقانی زنده نموند به احتمال اینکه شاید جرمی مرتکب می‌شد باید بهش بدبین بود؟ جرم نکرده و قصاص؟ به همین خاطره‌ای که از افراد مونده اکتفا کنیم، داستان و خاطره نسازیم برای کسی که مرده، که اگه زنده می‌موند شاید فلان می‌شد و بهمان!

پرستو گفت...

متاسفانه آدمای مترقی به طرز حیرت آوری در اوایل انقلاب دچار مرگ و میر فجیعی شدن! حیف واقعا حیف

حامد تبار گفت...

عكسهايي كه گذاشتي رو مجبور شدم با فيلتر شكن ببينم ولي به دلم نشست.
يه عكس هم من دارم كه بهت نشون دادم و دوباره ايميل ميكنم بهت. اگه خواستي به اين پست اضافه كن.
توضيح اينكه عكس مربوط به زمان ورود آيت الله خميني به تهران در 12 بهمن 1357 ئه

مریم مینایی گفت...

وای.فکر کنم فهمیدم کدومو میگی حامد.
همون که یه جمعیت زیاد هستن و ...
ممنون.

زهره گفت...

روحش شاد و جایش را برای همیشه خالی می دانم.

مارمولک گفت...

نمی دانستم سیگاری بودن.
من تازه امروز با فیلتر شکن تو روز 1 اسفند اونارو دیدم.
نمی دانستم...